ازدواج اجباری

پارت ۴۱


ویو ا.ت


با جونگ کوک با هزار تا بدبختی اشتی کردم دلم نمیخواست باهاش اشتی کنم ولی وقتی گریه کرد دلم به حالش سوخت اونم گناه داشت همش تقصیر مامان بزرگ و زی تانگ بود منم اگه جای جونگ کوک بودم به همین اندازه اعصبانی میشدم ولی خب حالا اشتی کردیم جونگ کوک اومد و گفت
جونگ کوک:عشقم بیا بریم پایین پیش بقیه
ا.ت:من نمیام
جونگ کوک:چرا
ا.ت:دلم نمیخواد با اون مادر بزرگ شرورت و اون زی تانگ رو به رو بشم
جونگ کوک:برای همین میریم که حساب اون دو تا رو برسیم
ا.ت:باش
جونگ کوک اومد و گردنمو بوسید و بغلم کرد و گفت
جونگ کوک:اگه جیمین نبود نمیدونستم قرار بود باهات چیکار میکزدم
ا.ت:یااا مگه از من متنفری که اینجوری میگی
جونگ کوک:نه عزیزم میدونی چرا زی تانگ رو نگرفتم
ا.ت:نه
جونگ کوک:بیا بریم اول بشینیم
جونگ کوک رفت رو تخت نشست و به من گفت که رو پاش بشینم و منم هم همین کارو کردم بغلم کرد و گفت
جونگ کوک:من زی تانگ رو خیلی دوس داشتم و باهم خوش و خرم زندگی میکردیم که یه روز من فهمیدم زی تانگ داره بهم خیانت میکنه اونم با دوست صمیمیم یعنی سوچول پارک سوچول میشد پسر عموی جیمین ما دوستای خیلی خوبی بودیم حتا از جیمین هم بهم نزدیک در بود ولی اون منو به چشم دوست نمیدید جیمین بهم اخطار داده بود ولی من باور نمیکردم چون خیلی بهش اعتماد داشتم یه روزی داخل خونه بودم که زی تانگ با تلفنش صحبت میکرد و میگفت امروز امضا رو ازش میگیریم و اواره ی کوچه خیابوناش میکنم مطمئن باش که از همون موقعه من سوچول رو از کره به اروپا فرستادم و دیگه برنگشت و زی تلنگ رو شکنجه کردم و از همون موقعه ازش بدم اومده من تا چند وقت کلا از دخترا متنفر بودم تا تو اومدی تو زندگیم (ا.ت رو بوسید)
ا.ت:چقدر این زی تانگ بده
دیدگاه ها (۳)

ازدواج اجباری

سلام بچه ها نمیدونم دو دفعه براتون فیک گذاشتم پست نمیشه نمید...

مهم

ازدواج اجباری

قلب یخیپارت ۱۰از زبان ا/ت:غذامون تموم شد منم میخواستم برم دس...

Forest Vampire 2 ( Bloody Return)خون آشام جنگل 2 (بازگشت خون...

قلب یخیپارت ۱۴با اینکه شرط هارو رعایت نکردید ولی گذاشتم، نه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط